متن حکایت
غاز یک معاون داشت، اسمش سار بود. غاز رفت توی فکر که چطور میتواند از دست او خلاص شود. فکر کردن سبب مرگ او شد چرا که عادت به فکر کردن نداشت بلکه این سار بود که عادت داشت برایش فکر کند.
متن حکایت
شاه عباس از وزیر خود پرسید: "امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟"
وزیر گفت: "الحمدالله به گونه ای است که تمام پینه دوزان توانستند به زیارت کعبه روند!!"
شاه عباس گفت: "نادان اگر اوضاع مالی مردم خوب بود کفاشان می بایست به مکه می رفتند نه پینه دوزان، چونکه مردم نمی توانند کفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند، بررسی کن و علت آنرا پیدا نما تا کار را اصلاح کنیم."
شرح حکایت
1- شاخص مناسب می تواند در عین سادگی بیانگر وضعیت کل سازمان باشد.
2- در تحلیل شاخص باید جنبه های مختلف را بررسی نمود. گاهی بهبود ناگهانی یک شاخص بیانگر رشدهای سرطانی و ناموزون سیستم است.
متن حکایت
فردی از روی کنجکاوی با هدف شناخت واکنش دیگران نسبت به مسایل پیرامون، میخی را در چهارچوب درب سازمانی که محل تردد بود کار گذاشت. نفر اول وارد شد و بدون اینکه میخ را ببیند از درب گذشت. نفر دوم که از چهارچوب درب میگذشت میخ را دید ولی بی توجه به آن گذشت. نفر سوم میخ را دید و پیش خود گفت وقتی کارم تمام شد بر می گردم و میخ را از چهارچوب درب بر میدارم تا برای کسی خطر ایجاد نکند. نفر چهارم به محض رویت میخ و شناخت خطر میخ در محل تردد، بلافاصله میخ کشی آورد و میخ را درآرود و سپس به کار خود رسیدگی کرد.
شرح
حکایت هر فردی نسبت به مسایل واکنشی دارد. نفر اول مانند افراد با درجه
شناخت پایین و بی توجه به محیط پیرامون خود. نفر دوم شناخت پیدا کرد ولی مسوولیت
پذیری نسبت به خطرات آن مساله برای دیگران را نداشت. نفر سوم، دارای شناخت و
مسوولیت پذیری بود ولی وقت شناسی نداشت و پی به اهمیت و ضرورت مساله نبرده بود.
نفر چهارم فردی با درجه شناخت بالا، مسوولیت پذیر، وقت شناس، درک بالا نسبت اهمیت
مسائل و خطرات محیطی و اینکه اهل عمل.
متن حکایت
مردی در کنار رودخانهای ایستاده بود. ناگهان صدای فریادی را میشنود و متوجه میشود که کسی در حال غرق شدن است. فوراً به آب میپرد و او را نجات میدهد. اما پیش از آن که نفسی تازه کند فریادهای دیگری را میشنود و باز به آب میپرد و دو نفر دیگر را نجات میدهد. اما پیش از این که حالش جا بیاید صدای چهار نفر دیگر را که کمک میخواهند میشنود. او تمام روز را صرف نجات افرادی میکند که در چنگال امواج خروشان گرفتار شدهاند غافل از این که چند قدمی بالاتر دیوانهای مردم را یکی یکی به رودخانه میانداخت.
شرح حکایت
برخی مدیران و سازمانها این گونه عمل میکنند. در این سازمانها به جای درمان ریشه، به کندن برگ های زرد رغبت بیشتری نشان داده میشود. به عبارت دیگر به جای علت یابی و رفع مشکلات، صرفاً به اصلاح آنها میپردازند. آیا بهتر نیست ضمن چارهجویی برای عوارض و مسائل پیشآمده، بر روی علل هم تأثیر گذاشت تا مسئله به طور همه جانبه حل شده و از اتلاف سرمایه ها و منابع با ارزش جلوگیری شود؟
متن حکایت
در یک شب تاریک مردی در پیاده رو خیابانی پای تیر چراغ برق دنبال چیزی میگشت.
رهگذری او را دید و پرسید: دنبال چه میگردی؟
مرد گفت: دنبال دسته کلیدم میگردم.
رهگذر پرسید: آن را اینجا گم کردی؟
مرد گفت: نه، فکر میکنم چند قدمی عقبتر، از دستم افتاده باشد.
رهگذر پرسید: پس چرا اینجا دنبال آن میگردی؟
مرد گفت: چون اینجا نور بیشتر است.
شرح حکایت
شرکتها و سازمانها اغلب در حوزه دانش و تجربیات خود دنبال راه حل مسائل میگردند در حالیکه ممکن است یافتن راه حل به دانش، رویکرد و تفکر متفاوتی نیاز داشته باشد.
بهتر است برای دستیابی به نوآوری، جستجو پای تیر چراغ برق را متوقف کنیم